اشعار آیینی خیمه...

^ من نیستم از باده ی این بادیه خشنود

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 28 تیر 1401

^ من نیستم از باده ی این بادیه خشنود

متن شعر

من نیستم از باده ی این بادیه خشنود

****

من نیستم از باده ی این بادیه خشنود
کو آتش جامی که که کند درد مرا دود
.
از شیخ بپرهیز که یک عمْر عمل کرد
برعکس همان چیز که خود یکسره فرمود
.
دلخسته ام از خرقه ی موسایی فرعون
دلخسته ام از ژست خلیلانه ی نمرود
.
دلخسته ام از شهر ریا ! شهر تظاهر
ای شهر پر از رنگ و پر از حاشیه بدرود
.
باید بروم شهر نجف جای من آنجاست
ما را ببر ای عشق به سرمنزل مقصود
.
ای کاش به گیسوی ضریحش بزنم چنگ
تا چند بسوزیم و بسازیم چنان عود
.
گویند علی می زده صد وصله به کفشش
ای کاش دل خسته ی من کفش علی بود
.
گفتند علی کیست ؟ همان کعبه ی سیار
گفتند علی کیست ؟ همان قبله ی موجود
.
آن کوه تر از کوه تر از کوه تر از کوه
آن رودتر از رودتر از رودتر از رود
.
آن مرد که مبهوت جمالش شده یوسف
آن مرد که مبهوت صدایش شده داوود
.
یک دانه ی انگور ضریحش به لبم خورد
دیگر پس از آن این لب وامانده نیاسود
.
هرچند که نوشیدم از این جام کمی دیر
با هیچ شرابی نشدم مست چنین زود
.
قرآن و نماز و حرم و‌ روزه و حج هم
جز عشق علی هیچ به عشاق نیفزود
.
پس ای ترک کعبه بگو کیست ، بگو کیست
در خانه ی معبود به جز حضرت معبود ؟!
.
از باده ی باد است لبش تر لب دریا
هو می کشد از عشق علی مست و کف آلود
.
ما نیز ببینیم همه روی علی را
بر کعبه اگر تکیه زند حضرت موعود …!
.

.

.

محسن کاویانی 

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *