اشعار آیینی خیمه...

منم و این همه غصه

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 26 مهر 1397

منم و این همه غصه

متن شعر

منم و این همه غصه
منم و این همه اندوه
.
تویی و این سر زخمی
تویی و این لب مجروح
.
دلمو هرجوری میشد بابا جون می سوزوندن
با دست بسته رو خاک بیابون می کشوندن
.
دیگه هیچی نمی خوام فقط بابامو می خوام
کاش منو یه دفعه دیگه به بابام می رسوندن
.
بابا قد خمیدم
چه زجری کشیدم
.
از همون روز که رفتی
یه روز خوش ندیدم
.
حسین وآی
.
پا به پای سر زخمیت
از کجا سر در آوردم
.
هر دفعه گریه می کردم
سیلی بی هوا خوردم
.
جلو چشمامه هر شب صورت و لب های خونی ات
داری قرآن می خونی به فدای روضه خونی ات
.
چند روزه چند تا از دندونای شیری م شکسته باز
لابد می پرسی از من چی شده شیرین زبونی ات
.
بابا جون ندارم
خیلی بی قرارم
.
دیدمت روی نیزه
مث ابر بهارم
.
حسین وآی
.
منم و این همه غصه
منم و این همه اندوه
.
تویی و این سر زخمی
تویی و این لب مجروح
.
دلمو هرجوری میشد بابا جون می سوزوندن
با دست بسته رو خاک بیابون می کشوندن
.
دیگه هیچی نمی خوام فقط بابامو می خوام
کاش منو یه دفعه دیگه به بابام می رسوندن
.
بابا قد خمیدم
چه زجری کشیدم
.
از همون روز که رفتی
یه روز خوش ندیدم
.
حسین وآی
.
تا می خوردم زمین هرجا
میومد دشمن نامرد
.
نمی دونم که دیدی با
تازیون بلندم کرد
.
رو به روم بود طناب و می کشید با بغض و کینه
تازه شد واسه عمه زینبم داغ مدینه
.
یه جوری زد منو تا عمر دارم ردّش می مونه
یاد مادر می افته هر کسی منو می بینه
.
بابا پیکرم سوخت
روزی که حرم سوخت
.
دیروز هم تو این شهر
دوباره معجرم سوخت
.
حسین وآی
.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *