اشعار آیینی خیمه...
اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 12 فروردین 1396

مگو بدن ، ز تن جبهه جان در آوردند

متن شعر

مگو بدن ، ز تن جبهه جان در آوردند
به جای اشک ، جگر از نهان در آوردند
.
وطن پر از گل پرپر شده است و عطرآگین
ز دشت لاله ز بس ارغوان در آوردند
.
شما گروه تفحص به خاک بنویسید
دُر از خزانه ی این خاکدان در آوردند
.
زمین زِ مین پر و اینان ز من سفر کردند
ز آسمان سر از این آستان در آوردند
.
همین تبار تَبَرّی تبر به دوش شدند
دمار از بت و از بت گران در آوردند
.
حرامشان که شکم‌ پارگان فرصت جوی
تنور گرم شما بود و نان در آوردند
.
و من به جَیب سر و سر به زیر کاین مردان
چه سرفراز سر از امتحان در آوردند

.

.

.

استاد حاج علی انسانی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *