اشعار آیینی خیمه...

نذر کردیم که در پشت سرش ، کوچه کوچه سر ما را ببرند

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 4 بهمن 1397

نذر کردیم که در پشت سرش ، کوچه کوچه سر ما را ببرند

متن شعر

نذر کردیم که در پشت سرش ، کوچه کوچه سر ما را ببرند

اگر از کوچه ی ما این دفعه محمل دلبر ما را ببرند

 .

مرغ باغ ملکوتیم ولی یک به یک کنج قفس می میریم

قصد دارند تعلق هامان آبروی پر ما را ببرند

 

باید آنقدر بسوزیم و بمیریم تا وقت سحر محضر دوست

بادها یا سر ما را ببرند یا که خاکستر ما را ببرند

 .

حرف پشت سر دیوانه زدن مایه ی آبروی دیوانه است

پس از این خانه به آن خانه بگو حرف پشت سر ما را ببرند

 .

مثل غارت زده ها زانو را وسط کوچه بغل می گیریم

گر که سرمایه ی ما را یعنی اشک چشم تر ما را ببرند

 .

دوستی با فقرا از دل ها می برد دوستی دنیا را

می توانند فقیرانت هم میل سیم و زر ما را ببرند

 .

هر چه داریم در این خانه همه از دولت مادر داریم

این شب جمعه بگو با زهرا تا حرم مادر ما را ببرند

 .

پای شمع ز نفس افتاده تا نفس هست نفس باید زد

کاش با ناله ی مادر مادر نفس آخر ما را ببرند

 .

کاش می شد وسط یک کوچه ، کاش می شد وسط یک بازار

معجر دختر ما را بکشند ، معجر دختر ما را ببرند

 .

.

.

علی اکبر لطیفیان

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *