اشعار آیینی خیمه...

نمیشه باورم که وقت رفتنه

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 15 مرداد 1400

نمیشه باورم که وقت رفتنه

متن شعر

نمیشه باورم که وقت رفتنه

****

نمیشه باورم که وقت رفتنه

تموم این سفر بارش رو شونه ی منه

.

کجا می خوای بری چرا منو نمی بری

حسین این دم آخری چقدر شبیه مادری

.

باید جوابتو با نفسم بدم

بدون من نرو تو رو به کی قسم بدم

.

قرارمون چی شد که بی قرار هم باشیم

حسین هر چی که پیش اومد باید کنار هم باشیم

.

من روی خاک و تو سوار مرکبی

من توی قلب تو اما تو چشم زینبی

.

آهسته تر برو بذار منم باهات بیام

حسین دیگه نمی کشه پاهام که پا به پات بیام

.

من ز تبر ها مکدرم ، برادرم

سرو دلارام مادرم برادرم

.

تو بری خواهرت اسیره
دعا کن زینبت بمیره

.

زینب و نگذار با غصه هاش داداش داداش
جدا شو از من یواش یواش

.

زنِ تنهایِ این غروبم
تو نرو تا که پا نکوبم
.

میون شعله ها آه

یکی میزد صدا آه

.
عمو سوختم عمو سوختم

عمو سوختم عمو سوختم

.

کنار عمه ها آه

دیدم تو قتلگاه آه

.

یه عده بی حیا آه

تن بابامو و زیر دست و پا آه

.

به زیر سنگ و تیر و شمشیر و نیزه ها آه

نبودی اومدن آه

.

همه جری شدن آه

نبودی ما رو تازیانه میزدن آه

.

نبودی تو حرم آه

چی اومده سرم آه

.

با کعبه نی شکسته شد آه

دیگه نگم چی شد با معجرم آه

.
نبودی پیشمون آه

سیاه شد آسمون آه

.

ببینی گوش و چشم لاله‌گون آه

چهل نفر با تازیانه دور عمه مون آه

.

عمو سوختم عمو سوختم

عمو سوختم عمو سوختم

.

شاه گفتا کربلا امروز میدان من است
عید قربان من است

.

مادرم زهرا در این گودال مهمان من است
عید قربان من است

.

خواهرم زینب پرستار یتیمان من است
عید قربان من است

.

روز محشر روز جولان شهیدان من است

عید قربان من است

.

شمر با خنجر برون شد

قتلکه دریای خون شد

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *