اشعار آیینی خیمه...

^ همیشه قوّت قلب تمام لشکر بود

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 8 تیر 1397

^ همیشه قوّت قلب تمام لشکر بود

متن شعر

همیشه قوّت قلب تمام لشکر بود

امیرِ صف شکن جنگ نابرابر بود

.

زمانه سردتر از سرد می شد اما او

همیشه مایه ی دلگرمی پیمبر بود

.

به کوری همه هندهای این عالم

رشید بود و جگر داشت ، یک دلاور بود

.

رسید و کوه احد را به یک نظر لرزاند

اگر غلط نکنم قوم و خویشِ حیدر بود

.

میان معرکه هرچند ذوالفقار نداشت

خم دو ابروی او ذوالفقار دیگر بود

.

قدم قدم شده جنگ ، رنگ دشمن زرد

چقدر مثل علی حمله می کند این مرد

.

گرفته جذبه ی نامش تمام میدان را

زمین زده کمر قوم نامسلمان را

.

خبر دهید همان شیر آمده ، آنکه

شکسته فرق ابوجهل های دوران را

.

گرفته است دو شمشیر در نبرد به دست

گریز داده یکی جسم را یکی جان را

.

علی و حمزه ، بنازم به عرصه ی جنگی

که جلوه گر شده طوفانِ پشت طوفان را

.

شبیه شیر حق ، آماده ی شکارست او

به جنگ بدر قسم ، ماهِ روزگارست او

.

چنان به شانه علم بعد او نهاده علی

که با وجود نود زخم ، ایستاده علی

.

به تیغ ابروی مستش قسم که در پیکار

نکرده است ز شمشیر استفاده علی

.

به حفظ جان پیمبر موظف است اگر

ز داغ پر زدنِ حمزه جان نداده علی

.

علی و حرف نود زخم معنی اش این است

که بعد حمزه نجنگیده است ساده علی

.

صدا زدند : نبی کشته شد… _ خیالات است _

بگو پیمبر ما خوانده است نادعلی

.

دوباره خار به چشم ، استخوان میان گلوست

فقط اشاره به تاریخ می کنم ای دوست :

.

علی که گفت برای نبی به جان سپرم

و از جدال به این سادگی نمی گذرم

.

گریختند فلان و فلان ، دلیل نخواه

خودم نخواستم اسمی از آن دو تا ببرم

.

مرا به سینه غمی هست جانگداز ، چنان

که تیر می کشد از یاد آن تمام سرم

.

” اُحُد ” مقدمه ای بود بر ” جمل ” ، بگذار

به لعن عایشه قدری خنک شود جگرم

.

به حمزه نیزه ، به تابوت مجتبی هم تیر

من از شباهت این زن به هند باخبرم

.

زن است و مرده به کرّات روح عاطفه اش

هزار مرتبه لعنت به تیر و طائفه اش

.

.

.

مسعود یوسف پور

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *