اشعار آیینی خیمه...

پنهان نخواهم کرد این عشق عیان را

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 1 مهر 1399

پنهان نخواهم کرد این عشق عیان را

متن شعر

پنهان نخواهم کرد این عشق عیان را

***

پنهان نخواهم کرد این عشق عیان را

من عاشقم هرگز ندارم بیم جان را

.

چون کوه پیش روی دشمن ایستادم

از پا در آوردم همه گردنکشان را

.

گفتند ساکت باش ! گفتم حق حسین است

پای دفاع از تو نمی بندم دهان را

.

کوچه به کوچه از ولی الله گفتم

تا خلق بشناسند زهرای زمان را

.

بی آبرویش می کنم هر جا موذن

بی ” اشهد انّ علی ” گوید اذان را

.

بابابزرگم واجب التعظیم دهر است

از نام او پر می کنم کل جهان را

.

ویران شود کاخی که در آن میزبانش

پایین مجلس می نشاند میهمان را

.

بالای مجلس حرمله شأنی ندارد

زیبا نخواهد کرد کرکس آسمان را

.

در کاخ شام و کوفه سرداری ندیدم

من روی نی دیدم اجلاس سران را

.

تو جان من بودی و ما ناباورانه

دیدیم زیر سمّ سبان جانمان را

.

نفرین نکردم زجرا را اما به جایش

بسیار نفرین کرده ام شمر و سنان را

.

می خواستم انگشترت را پس بگیرم

گشتم ولی پیدا نکردم ساربان را

.

خار مغیلان را حلالش کردم اما

هرگز نمی بخشم پدر جان خیزران را

.

بعد از عمو عباس من جای النگو

دارم به دور دست ردّ ریسمان را

.

حالا که دیگر حرمله تیری ندارد

با حرص می کوبد به من چوب کمان را

.

انسیه الحورایی ام جسمم لطیف است

با ضربه ای راحت شکستند استخوان را

.

از تو چه پنهان دخترت خیلی گرسنه ست

جز سفره ی تو پس زدم هر آب و نان را

.

باباب شنیدم خواهرم ای وای ای وای

افشا نخواهم کرد این راز نهان را

.

بابا چه گفتی با خدا که پر کشیدی 

یادم بده تا با خدا گویم همان را

.

.

.

برچسب ها

نظرات