اشعار آیینی خیمه...

^ چه شد که مجتبی دگر به جز غم و فغان نداشت ؟!

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 4 بهمن 1398

^ چه شد که مجتبی دگر به جز غم و فغان نداشت ؟!

متن شعر

چه شد که مجتبی دگر به جز غم و فغان نداشت ؟!

***

چه شد که مجتبی دگر به جز غم و فغان نداشت ؟!
چه دیده بود در گذر ، تحمل بیان نداشت ؟!
.
چه حالتی است ؟! آسمان چرا به خاک می کشد ؟!
رشیده ی علی که قد و قامتی کمان نداشت !
.
چگونه خورد بر زمین که وقت پا شدن فقط
به خاک پنجه می کشید و در بدن توان نداشت
.
مگر چگونه ضربه خورده بود ؟! بعدِ چند ماه
شبی خلاصی از هجوم درد استخوان نداشت
.
کسی که نان سفره ها نتیجه ی دعاش بود
دگر به بازویش توان پختِ قرص نان نداشت
.
چرا به جست و جوی گوشواره اش نشسته بود ؟!
عزیز مصطفی دو چشم تار ، بی گمان نداشت
.
به هر طریق پا شد و تکاند خاک چادرش
برای رفتنِ به خانه بیش از این زمان نداشت
.
به روی صورتش کشیده بود گل ، حجاب را
چرا که تابِ دیدنش ، نگاه باغبان نداشت
.
حسن به سینه ریخت این مصیبت عظیم را
از آن زمان دگر به جز دو چشم خون فشان نداشت

.

.

.

محمدجواد شیرازی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *