اشعار آیینی خیمه...

^ کار دارند عاشقان با شب

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 4 فروردین 1399

^ کار دارند عاشقان با شب

متن شعر

کار دارند عاشقان با شب

***

کار دارند عاشقان با شب
بهترین فرصت تمنا شب
مزد امشب نماز فردا شب
من مناجات می کنم با شب

شب مناجات می کند با ماه

.

سر ماه است عمامه ی خورشید
دست ماه است نامه ی خورشید
تن ماه است جامه ی خورشید
ماه یعنی ادامه ی خورشید

می شود آفتاب شب ها ماه

.

سر و کارم که با سحر افتاد
جگر من به دردسر افتاد
خواب در چشم ها اگر افتاد
بار ما گردن قمر افتاد

همه خوابیده اند الا ماه

.

اشک های مرا جگر گفتند
به من از کودکی شرر گفتند
از ابوالفضل بیشتر گفتند
اشتباه است اگر قمر گفتند

تازه یک چشم اوست صد تا ماه

.

تا کنار حسین ما رفتیم
تا که باب الحسین را رفتیم
با ابوالفضل کربلا رفتیم
هر کجا رفت و هر کجا رفتیم

جلو انداخت کار ما را ماه

.

همه در محضرش وضو دارند
از سرکویش آبرو دارند
و توسل به دست او دارند
بعد از این اهل بیت عمو دارند

چه عمویی – ببین – سراپا ماه

.

چشم هایش همان جلالش باد
ماه قربان آن جمالش باد
صلوات خدا به بالش باد
شیر ام البنین حلالش باد

کیست عباس : کوه ، دریا ، ماه

.

روی تو جلوه می کند در شب
می شود با تو دیدنی تر شب
وقت وصل است وقت آخر شب
شب که از راه می رسد هر شب…

ماه را می کند تماشا ماه

.

کوچه کوچه پی گدا می گشت
سنگ در دست او طلا می گشت
سایبان سه ساله ها می گشت
آنقدر بین کربلا می گشت

دور زینب به جای زهرا ماه

.

غیر از ام البنین ندیده کسی
چشم او را نبین ؛ ندیده کسی
ماه را در زمین ندیده کسی
هیچ جا این چنین ندیده کسی …

تشنه لب آفتاب ، سقا ماه

.

چشمهایش به خیمه ها افتاد
مشک هم زیر دست و پا افتاد
هیبتش از سر و صدا افتاد
دست هایش جدا جدا افتاد

شد ستاره ستاره حالا ماه

.

.

.

علی اکبر لطیفیان

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *