اشعار آیینی خیمه...

کوچه گرد غریب این شهرم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 20 تیر 1399

کوچه گرد غریب این شهرم

متن شعر

کوچه گرد غریب این شهرم

***

کوچه گرد غریب این شهرم

بی کسی در غروب می‌ دانم

سر بشکسته ام گواهی شد

بارش سنگ و چوب می‌ دانم

.

درِ هر خانه‌ ای که می‌ رفتم

دیدم آنجا که جان پناهم نیست

تازه فهمیده‌ ام که در این شهر

غیر عشق علی گناهم نیست

.

روی دارالاماره ی کوفه

مقتلم را به چشم خود دیدم

معنی میهمان نوازی از

لب و ابروی پاره فهمیدم

.

دست من بشکند ، چرا گفتم

آنچه در کوفه هست بر کام است

خون پیشانی‌ ام گواهی شد

کوفه شهری غریب و بدنام است

.

روی دارالاماره‌ ام اما

من به نزد تو منزلت دارم

دعوتت کرده ‎‌اند این مردم

من از این کوفه دستخط دارم

.

سر راهم چه چاله‌ ها کندند

که سفیر تو را محک بزنند

خانه ی طوعه را زدند آتش

تا به زخم دلم نمک بزنند

.

ریسمان و طناب آوردند

یاد دستان بسته افتادم

هر زمانی که من زمین خوردم

یاد پهلو شکسته افتادم

.

گریه‌ هایم به عالمی ‌فهماند

که فقط فکر ماتمت هستم

ناله‌ های غریب من گوید

فکر فردای زینبت هستم

.

حرمله با نگاه زخم آلود

فکر گل‌ ها و فصل پاییز است

کودک شیرخواره را دیگر

تو نیاور که خنجرش تیز است

.

نیزه‌ هاشان برایت آماده

تیغ‌ هاشان همه بُود در کار

اندر این کوفه قحطی آب است

مشک‌ های اضافه هم بردار

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *