اشعار آیینی خیمه...

^ گداى خوشه چینم تا قیامت خرمن او را

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 26 بهمن 1397

^ گداى خوشه چینم تا قیامت خرمن او را

متن شعر

گداى خوشه چینم تا قیامت خرمن او را
كه حسرت می كشد فردوس عطر گلشن او را
.
چنان مشكل گشا ، باب الحوائج ، كاشف الكرب است
گرفتند اولیا الله عالم دامن او را
.
ندیدم سربلند و سرفرازى را مگر اینكه
بدیدم محضر ام البنین خم گردن او را
.

معیّن گشته مزد فاطمیه دست این بانوست
كه معنا كرده سفره دار زهرا بودن او را
.
امیرالمومنین همسر ، ابوفاضل پسر ، به به
بنازم این مقام و جاه و شأن احسن او را
.
عباى مرتضى را وصله كه میزد همه دیدند
كه نخ می كرد جبرائیل بعضاً سوزن او را
.
زیارت می كنم جاى رباب و نجمه و زینب …
مزار اطهر او را  ، معلّا مدفن او را
.
اگر دیروز جارو كرد زیر پاى زینب را
كنون جارو كشند اینسان ملائك مسكن او را
.
چنان جانسوز مرثیه میان كوچه سر می داد
كه می دیدند مردم گریه هاى دشمن او را
.
به او گفتند عباست … صدا میزد حسینم كو ؟
نشانش داد زینب پاره ى پیراهن او را
.
اگر چیزی جز این می ماند از عباس ، می دادند
فقط دادند دستش تكه تكه جوشن او را
.
عمود آهنین ، تیر سه شعبه ، نه نه این ها نه …
فقط شرم از رباب انداخت بین خون تن او را
.
رباب از در كه می آمد دل ام البنین می ریخت
غم لالایی اش می برد بالا شیون او را

.

.

.

محمدجواد پرچمی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *