اشعار آیینی خیمه...

گهواره نیست

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 18 بهمن 1396

گهواره نیست

متن شعر

گهواره نیست کودکی ات را فلک که هست

فرمانبر تو نیست سما تا سمک ، که هست

.

وقتی به خواب می روی ، ای کوثر کثیر !

لالایی خدیجه نباشد ، ملک که هست

.

آن روزه ی سه روزه نیازی به نان نداشت

ای زخمی محبتَ حیدر ! نمک که هست

 .

وقتی حضور غصّه تو را آب می کند

اشک علی نشسته برای کمک که هست

.

مردیم از فراق تو ، دل با چه خوش کنیم ؟

قبری که نیست از تو به جا ؟ یا فدک که هست ؟

.

.

.

دیشب تمام دلخوشی ام زیر خاک رفت
بعد از دو ماه غصه و غم زیر خاک رفت

.

چیزی به من نگفت و از این درد می کشم
با یک مدینه درد و الم زیر خاک رفت

.

حتی درون قبر ، نشد راست قامتش
وای از دلم که با قد خم زیر خاک رفت

.

تا صبح حشر گریه کنم باز هم کم است

در پیش چشم های ترم زیر خاک رفت

.

.

حضرت لاله ی مرا کشتی

یار نه ساله ی مرا کشتی

.

تازه از این مدینه راحت شد

تازه از زخم سینه راحت شد

.

.

می بینی اشک علی جاری شده

زندگیم پر از گرفتاری شده

.

رفتی و بعد پرستاری ازت

کار مرد تو یتیم داری شده

.

.

به پشت در چون لاله شکفتی زهرا

از شدت درد شب نخفتی زهرا

.

می سوزم از این داغ که تا آخر عمر

تو سوختی و به من نگفتی زهرا

.

.

دلم خوش بود اصغر زیر خاک است

سر او را چرا بر نیزه کردند

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *