اشعار آیینی خیمه...

^ یک بار دیگر هفت ذی الحجّه

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 16 مرداد 1398

^ یک بار دیگر هفت ذی الحجّه

متن شعر

یک بار دیگر هفت ذی الحجّه
آمد ولی حالا مزار تو
خالی شده از جمعِ یارانت
حجّاج رفتند از کنار تو
.
از غربتت هر سال می سوزم
وقتی کمی فرصت نمی ماند
وقتی که حتی یک نفر روزِ
هجران تو پیشت نمی ماند
.
صحن تو بوی کربلا دارد
عاشق فقط می فهمد این بو را
بین تمام گریه های خود
بین زیارت های عاشورا
.
می خواهم امشب شاعرت باشم
رخصت بگیرم از نگاه تو
هر بند بندش نور خواهد شد
شعری که باشد در پناه تو
.
از نسل باران از دو خورشیدی
بابای تو یک شیر زن دارد
خون رگت تنها حسینی نیست
تو مادرت خون حسن دارد
.
قدر تو را خورشید می داند
عطر تو در تورات می ماند !
عشق از نگاهت باده می نوشد
علم از شکوهت مات می ماند
.
من شک ندارم بی نگاه تو
هر عالِمی خودکامه خواهد شد
من شک ندارم با نگاه تو
دیوانه هم علّامه خواهد شد
.
از آسمانت نور می بارد
بر دفتر شیخ کُلینی ها
تاریخ هم پای تو می گرید
در کاروانی از حسینی ها
.
در کودکی دیدی هزاران غم
حتی تمام جنگ ها را هم
از کربلا تا کوفه می دیدی
خون گریه های سنگ ها را هم
.
آن روزهای سرد پاییزی
دست قضا همبازی ات را بُرد
داغ سه ساله داغ سنگینی ست
سنگین تر از دستی که بر او خورد !!!
.
شاعر شدم تنها به عشق تو
تا شعر من با بودنت باشد
شعرم کُمیتی می شود آقا
وقتی صِله پیراهنت باشد …

.

.

.

محسن کاویانی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *