اشعار آیینی خیمه...

از تشت زر رسیده به دیدار دخترش

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 12 شهریور 1398

از تشت زر رسیده به دیدار دخترش

متن شعر

از تشت زر رسیده به دیدار دخترش

تا بلکه وا کند گره از کار دخترش

.

خورشیدوار بین طبق می کند طلوع

تا روشنی دهد به شب تار دخترش

.

شاید دوباره سمت مدینه سفر کند

با دیدن دوباره ی رخسار دخترش

.

در مجلس خرابه نشینان شهر شام

می سوزد از غم تن تبدار دخترش

.

بر دامن فرشته ی خود آرمیده است

چون مادرانه تر شده رفتار دخترش …

.

دورش قرق شده ست ز پروانه سوخته

اهل خرابه اند گرفتار دخترش

.

بیداد بی کسی و غریبی ست ؛ آمده

تا با سر بریده شود یار دخترش

.

آن گونه های خشک و ترک خورده شاهدند

او چند بوسه است بدهکار دخترش

.

.

.

محمد قاسمی 

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *