اشعار آیینی خیمه...

از نیمه شب گذشته و خوابش نبرده بود

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 13 مهر 1396

از نیمه شب گذشته و خوابش نبرده بود

متن شعر

محسن عرب خالقی

.

از نیمه شب گذشته و خوابش نبرده بود

طفل سه ساله ای که دگر سالخورده بود

.

در گوشه ی خرابه به جای ستاره ها

تا صبح زخم های تنش را شمرده بود

.

از ضعف ، نای پا شدن از جای خود نداشت

آخر سه روز بود که چیزی نخورده بود

.

با دست های کوچکش آرام و بی صدا

از فرط درد بازوی خود را فشرده بود

.

این نیمه جان مانده هم از لطف زینب است

ور نه هزار مرتبه در راه مرده بود

.

پیش از طلوع ، بانوی گوهر شناس شهر

آن گنج را به دست خرابه سپرده بود

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *