اشعار آیینی خیمه...
اومدم با این دلم دعا کنم

اومدم با این دلم دعا کنم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 29 مهر 1402

اومدم با این دلم دعا کنم

متن شعر

اومدم با این دلم دعا کنم
تو خرابه ها خدا خدا کنم
.
نوه ی فاطمه هستم اومدم
روزگار دشمنو سیاه کنم
.
اومدم کار ثواب کنم برم
نقشه شو نقش بر آب کنم برم
.
با همین دستای بسته م اومدم
کاخو رو سرش خراب کنم برم
.
عمه از قد کمونم حرف میزد
از دل غرق به خونم حرف میزد
.
گله ی یزیدو به عموم بکن
خیلی بد با عمه جونم حرف میزد
.
هیچ کسی مثل من عاشق نمیشه
مثل گلبرگ شقایق نمیشه
.
هرچی مرهم هم بیاری بابا جون
دخترت دختر سابق نمیشه
.
به صدای ما کسی جواب نداد
دست ما کسی یه قطره آب نداد
.
زجر به جای خودش اما هیچ کسی
مثل حرمله ما رو عذاب نداد
.
رمقی تو پام نمونده بابایی
سو برا چشام نمونده بابایی
.
شونه به موم نزدی هم نزدی
آخه چیزی از موهام نمونده بابایی
.
منو آماده ی پر زدن کنید
لباس سیاتونو به تن کنید
.
حالا که بابای من بی کفنه
منو با پیرهنم کفن کنید
.
از دل عمه باید در بیارم
شب غربت منو سر بیارم
.
من با گریه هام یه کاری می کنم
که برای همه معجر بیارم
.
جلوات نبوی دخترت
غیرت مرتضوی دخترت
.
یه تنه باعث رسوا شدنِ
کاخ ظلم امویه دخترت
.
کار پیغمبری کرده برا من
دستاشو روسری کرده برا من
.
عمه جون خواهری کرده برا تو
عمه جون مادری کرده برا من
.
کوچه های شام خیلی سخت گذشت
توی ازدحام خیلی سخت گذشت
.
برای پرده نشینای حرم
مجلس حرام خیلی سخت گذشت
.
سه سالم اما موهام شده سفید
از اون شبی که اون بی حیا رسید
.
منو آورد از بیابونا ولی
او می دوید و هِی منو می کشید
.
برام میگن که لحظه ی جون دادن
رمق نداشتی تو دست و پا زدن
.
به عمه گفتم منم مثل بابام
کفن نمی خوام تو موندی بی کفن
.
.
.

آثار دیگر

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *