اشعار آیینی خیمه...

^ ای اهل کوفه رحمی این طفل جان ندارد 

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 25 تیر 1396

^ ای اهل کوفه رحمی این طفل جان ندارد 

متن شعر

استاد حاج غلامرضا سازگار

.

ای اهل کوفه رحمی این طفل جان ندارد

خواهد که آب گوید امّا زبان ندارد

.

دیشب به گاهواره تا صبح ناله می زد

امروز روی دستم دیگر توان ندارد

.

هنگام گریه کوشد تا اشک خود بنوشد

اشکی که تر کند لب دور دهان ندارد

.

رخ مثل برگ پاییز لب چون دو چوبه ی خشک

این غنچه ی بهاری غیر از خزان ندارد

.

ای حرمله مکش تیر یکسو فکن کمان را

یک برگ گل که تاب تیر و کمان ندارد

.

شمشیر اوست آهش فریاد او تلظّی

جانش به لب رسیده تاب بیان ندارد

.

منّت به من گذارید یک قطره آب آرید

بر کودکی که در تن جز نیمه جان ندارد

.

با من اگر به جنگید تا کشتنم بجنگید

این شیرخواره بر کف تیغ و سنان ندارد

.

مادر نشسته تنها در خیمه بین زن ها

جز اشک خجلت خود آب روان ندارد

.

تا با خدنگ دشمن روحش زند پر از تن

جز شانه ی امامش دیگر مکان ندارد

.

” میثم ” ، به حشر نبود غیر از فغان و آهش

آنکو از این مصیبت آه و فغان ندارد

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *