اشعار آیینی خیمه...
ای ساقی لشگرم ، عباس آب آورم

ای ساقی لشگرم ، عباس آب آورم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 21 مهر 1402

ای ساقی لشگرم ، عباس آب آورم

متن شعر

ای ساقی لشگرم ، عباس آب آورم
تنهایی ام را ببین ، پاشو بریم تا حرم
.
از داغ تو بی قرارم ، شبیه ابر بهارم
یاری نمانده کنارم ، میر سپاهم اباالفضل
.
برخیز و از جا دلاور ، تا خیمه آبی بیاور
بی تو شوم بی برادر ، پشت و پناهم اباالفضل
.
ای شیر ام البنین ، تنهایی ام را ببین
سرو رشیدم چرا افتاده ای بر زمین
.
تویی همه حاصل من ، داغت شده قاتل من
آتش گرفته دل من ، از خنده ی دشمنانت
.
چه آمده بر سر تو ، شکسته فرق سر تو
وای از دل خواهر تو ، از ناله ی کودکانم
.
ای روح در پیکرم ، امید اهل حرم
ترسم بمیرد اخا از تشنگی اصغرم
.
دیگر قیامت به پا شد ، دست تو از تن جدا شد
امیدم اینجا فدا شد ، داغ تو پشتم شکسته
.
وقت خسوف قمر شد ، بین زینبم خون جگر شد
ام البنین بی پسر شد ، ناله زند زار و خسته
.
ببین که غوغا شده ، محشر کبرا شده
ببین که به پای عدو به خیمه ها وا شده
.
غمینم و بی معینم ، به خاک غربت نشینم
چگونه ای مه جبینم تو را به خیمه رسانم
.
سرت گذارم به دامان ، تنت شده تیرباران
امان از این نیزه داران ، امان از این نیزه داران
.
نمانده تاب و توانم
.
خیمه به غارت رود ، زینب اسارت رود
بعد از من و تو اخا به او جسارت شود
.
.
.

آثار دیگر

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *