اشعار آیینی خیمه...

^ ای صدای تو آشنای همه

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 18 آبان 1398

^ ای صدای تو آشنای همه

متن شعر

ای صدای تو آشنای همه

***

ای صدای تو آشنای همه
ای نگاهت گره گشای همه

.
مهر تابنده ، رهنمای همه
خیر بی انتها برای همه

.

تا نبودی بشر ثبات نداشت
به حیات خود التفات نداشت

.

آمدی نور شب شکن باشی
علت روح در بدن باشی

.
مرهم زخم مرد و زن باشی
آمدی پیشوای من باشی

.

که به دل های مرده جان بدهی
سرّ لولاک را نشان بدهی

.

جلوه ی تو دلیل دیدن ها
رفتن و دیدن و رسیدن ها

.
منم و شوق دل بریدن ها
شوق از تو سخن شنیدن ها

.

جان من از تو خواهشی دارد
با صدایت نوازشی دارد

.

آمدی با نوید اسلامت
وعده ی بهترین سرانجامت

.
تو بخوان با صدای آرامت
آیه آیه بنوشم از جامت

.

تو بخوان تا که کفر خسته شود
لات ، عزّا ، هبل شکسته شود

.

به زمین رنگ آسمان دادی
تا خدا راه را نشان دادی

.
تن بی روح را تکان دادی
و خودت سخت امتحان دادی

.

گفتی انسان بیا به آسانی
اشهدت را بگو مسلمانی

.

خشکسالی گذشت و … باران شد
روزی بنده ها فراوان شد

.
عاشقی سخت بود و آسان شد
آنکه آسان گرفت سلمان شد

.

به علی کاش امت ایمان داشت
کمی از رنگ و بوی سلمان داشت

.

علی آن ره شناس و راهنماست
سرشناسی در عالم بالاست

.
آینه آینه صفات خداست
خوب بنگر خدا در او پیداست

.

کیست حیدر حقیقت ازلی
چیست قرآن به غیر وصف علی

.

.

.

هادی ملک پور

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *