اشعار آیینی خیمه...

^ باید که از زمین و زمان دلبری کنی

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 10 خرداد 1396

^ باید که از زمین و زمان دلبری کنی

متن شعر

باید که از زمین و زمان دلبری کنی

نامت نهاده اند علی ، سروری کنی

.

پروانه ی دلم به تمنای شعله ات

بالش گشوده است که خاکستری کنی

.

بد نیست ای نگار بیایی و لحظه ای

فکری به تنگدستی این مشتری کنی

.

خاتم اگر نبود محمد به انبیاء

جا داشت بین خلق که پیغمبری کنی

.

از مأذنه صدای اذانت رسیده است

تحریر می زنی ز پدر دلبری کنی

.

مفتاح بندگی است اذانی که گفته ای

‌” الله اکبری ” که ” علی اکبری ” کنی

.

فریاد کن به مأذنه ” حق مرتضی علی است “‌

تا اهل شهر را همگی حیدری کنی

.

امشب بیا به حال دلم یک نظاره کن

امشب بیا که باز گدا پروری کنی

.

از کودکی همیشه به من گفته مادرم :‌

باید برای آل علی نوکری کنی

.

شرمنده ام که خار ، ثناگوی گل شده است

رسمِ شماست این که گدا را جَری کنی

.

.

.

محمدجواد شیرازی

.

1394-3-9

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *