اشعار آیینی خیمه...
با هر غم بغض گلومو خوردم

با هر غم بغض گلومو خوردم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 18 دی 1402

با هر غم بغض گلومو خوردم

متن شعر

با هر غم بغض گلومو خوردم
چهل روز روزی هزار دفعه مردم
.
چه غمایی که پیدا می شد از آه سردم
چه شبایی که تنها تو دلم گریه کردم
.
با یه لشگر دست بسته شامو گرفتم مثل خیبر
با یتیمای دل شکسته ظلمو شکستم مثل حیدر
.
.
به شونه بار غمت رو بردم
با مرگ رقیه من هم مردم
.
بدنم مثل مادر کبود از تازیونه
قاتلم ای برادر صدای خیزرونه
.
سر تو روی نیزه بود و مثل سر تو سر خواهر
چشم سقا بسته بود و خون میومد از پر معجر
.
با یه لشگر دست بسته شامو گرفتم مثل خیبر
با یتیمای دل شکسته ظلمو شکستم مثل حیدر
.
یه شب تو خرابه اوج غم ها
رقیه روضه می خوند ای بابا
.
زمون جون سپردن نفسش بی صدا شد
سر تو تا آوردن خرابه کربلا شد
.
با یه قد هلال و دست شکسته مثل مادر
دیدم از ضرب سیلی چشماشو بسته مثل مادر
.
با یه لشگر دست بسته شامو گرفتم مثل خیبر
با یتیمای دل شکسته ظلمو شکستم مثل حیدر
.
.
.

آثار دیگر

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *