اشعار آیینی خیمه...

بهار اومد ، نگار اومد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 10 آذر 1396

بهار اومد ، نگار اومد

متن شعر

بهار اومد ، نگار اومد

زمین و آسمونا مست و حیرونه

.
چه غوغایی ، چه رویایی
سر ماهو شکسته برق چشمونش

.
دلیل خلقت عالم ، یه تار موی آقامه
به او دل دادم و این عشق تموم دین و دنیامه

.
میون ظلمت شب ها دمیده نور بی همتا
شده ذکر دل شیدا اغثنی یا اباالزهرا

.
زده بارون ، دلا مجنون
جمال رحمت للعالمین سر زد

.
به کام عشق ، به نام عشق
برای او خدا حکم پیمبر زد

.
ز بالا بر سر مکه ، هزاران دسته گل اومد
چراغونی شده دنیا ، ز ره ختم الرسل اومد

.
اغثنی یا اباالزهرا

.

گرفتارم ، دلِ زارم
ندیده بر جمال دلبر عاشق شد

.
به دل خندید ، گل امید
دلم پر از هوای عشق صادق شد

.
زمین و آسمون گردد ، بهز گِرد خونه ی باقر
خدا شاده به لبخندِ گل دردونه ی باقر

.
به مشتاقان بده مژده مدینه بین سینه گوهر آورده
عروس حضرت زهرا گلی با رنگ و بوی مادر آورده

.
به یُمن مقدم دلبر ، پر از تاب و تبه شیعه
مبارک جشنِ میلادِ رییس مکتب شیعه

.
علی باطن ، علی ظاهر ، علی جنت ، علی اول ، علی آخر
چشم هرچی حسوده کور علی هم عشق و هم داماد پیغمبر

.
بدونن منکر مولا قیامت کارشون زاره
برا دشمنای آقا جهنم جا زیاد داره

.
کرم داری ، حرم داری
همه عمرم آقا منت سرم داری

.
کارم خوبه ، حالم خوبه
تا که دستی روی بال و پرم داری

.
میون نوکر و ارباب ، ندیدم این وفاداری
نزار جایی دیگه باشم ، شما که کربلا داری

.

حسین ارباب 

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *