تو بخشنده ی هر گناهى ، الهى
به جز تو نباشد پناهى ، الهى
.
به اين بنده ی ناتوانت مدد كن
كه ابليس دارد سپاهى ، الهى
.
چه درها به رويم ز رأفت گشودى
كشيدم چو از سينه آهى ، الهى
.
ز يك عمر عصيان ، نشانى نماند
ز رحمت كنى گر نگاهى ، الهى
.
به نيكى مبدل نمائى بدى را
چو خواهى ببخشى گناهى ، الهى
.
دهد روشنى را جلا تيرگي ها
كه ظلمت ضرورى است گاهى ، الهى
.
ز ما اسم غفّار تو چون درخشد
چه باكى از اين روسياهى ، الهى
.
به اثبات ستّاريت روز محشر
شود محو هر اشتباهى ، الهى
.
به جرم خودم داورا چون مقرّم
معافم كن از دادخواهى ، الهى
.
به جز حُبّ حيدر كه آن هم تو دادى
ندارم دگر تكيه گاهى ، الهى
نه آنم كه كوهى به كاهى ببخشى
ندارم به غير از تباهى ، الهى
.
چو رحم تو سبقت ، ز قهر تو گيرد
در آن دم چه كوهى چه كاهى ، الهى
.
ولى هر كه با مرتضى آشنا نيست
ندارد به عفو تو راهى ، الهى
.
به باغ ولايش ، به رسم گدايان
منم ره نشين چون گياهى ، الهى
.
به قلب ” حسان “) مِهر جانبخش او را
فزون كن دمادم ، الهى ، الهى
.
.
.
استاد حبیب الله چایچیان
.
نظرات