اشعار آیینی خیمه...

حضرت عاطفه لطف تو اگر بگذارد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 27 مهر 1396

حضرت عاطفه لطف تو اگر بگذارد

متن شعر

سعید توفیقی

.

حضرت عاطفه لطف تو اگر بگذارد
دل آیینه ای ام قصد تقرب دارد

.

آسمانم همه ابری است ، تماشایش کن
” نه ” نگو چون به تلنگر زدنی می بارد

.

حرفم این است که لطمه به غرورم نزنی
دست رد بر جگر تنگ بلورم نزنی

.

مهلتی تا که کنار تو تلالؤ بکنم
با دل سوخته ات بیعتی از نو بکنم

.

نذر کردم که به اندازه ی وسعم آقا !
همه ی هستی خود نذر سر تو بکنم

.

دو پسر نزد تو با چشم ترم آوردم
دو جگر گوشه ز جنس جگرم آوردم

.

هر دو بر گوشه ی دامان شما ملتمس اند
بر در خانه ی احساس شما ملتمس اند

.

در دل کوچکشان عشق شما می جوشد
تا که گردند به قربان شما ملتمس اند

.

هر دو تا شیرِ مرا با غم تو نوشیدند
از شب پیش برای تو کفن پوشیدند

.

حضرت آینه بگذار سرافراز شوم
در شعاع کرمت بشکُفم و باز شوم

.

طپش ام کند شده مرحمتی کن آقا !
تا به پایان نرسم باز هم آغاز شوم

.

این حریصان شهادت ز پی نان تواَند
هر دو از روز ازل دست به دامان تواَند

.

پیش از آنی که بیایند تفأّل زده اند
عطر بر پیرهن و شانه به کاکل زده اند

.

یک دهه فاطمیه گریه به زهرا کردند
تا که بر دامن تو چنگ توسل زده اند

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *