اشعار آیینی خیمه...

دلم گرفته حاجت مرا روا نمی کنی

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 24 آبان 1399

دلم گرفته حاجت مرا روا نمی کنی

متن شعر

دلم گرفته حاجت مرا روا نمی کنی ؟

***

دلم گرفته حاجت مرا روا نمی کنی ؟
در این دل شکسته ام برو بیا نمی کنی ؟

.
بهار آمده ولی خزان تر از خزان شدم
حقیقت بهارها نظر به ما نمی کنی ؟

.
امیر بی قرینه ام ، نشسته غم به سینه ام
غم فراق را بگو چرا دوا نمی کنی ؟

.
همیشه خوبی مرا بزرگ جلوه می دهی
بدی این خراب را تو بر ملا نمی کنی

.
ز روی تو شدم خجل ، نشسته کشتی ام به گل
مرا برای بندگی چرا جدا نمی کنی ؟

.
اگر چه بنده ای بدم ولی نمی کنی ردم
اگر تو را رها کنم مرا رها نمی کنی

.
منم گدای مادرت ، سرم فدای مادرت
به خاطر همین مرا ز خود جدا نمی کنی

.
طبیب من حبیب من ، مسافر غریب من
فدای غربتت که گریه ی شبانه می کنی

.
کنم به ناله زمزمه اغثنی یابن فاطمه
به حق شاه علقمه ، مرا دعا نمی کنی ؟!

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *