اشعار آیینی خیمه...

دل خورشید تب و تاب افتاد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 21 فروردین 1398

دل خورشید تب و تاب افتاد

متن شعر

دل خورشید تب و تاب افتاد

***

دل خورشید تب و تاب افتاد

تا نگاهش به مهتاب افتاد

.

چه نگاری چه قرص ماهی

خود دریا دلش آب افتاد

.

عجب صورت و سیمایی

عجب دست علمگیری

.

عجب ماه دل آرایی

ای جانم چه بچه شیری

.

قامتش علوی فاطمه نسبی

هیبتش به امیرالمومنینه

.

صاحب علمه ساقی حرمه

این قمر پسر ام البنینه

.

امشب گل کردی روی این لبام

عمو سلام عمو سلام عمو سلام

.

حسم اینه امشب تو کربلام

عمو سلام عمو سلام عمو سلام

.

اومده تا غم و غصه از

دل اهل حرم برداره

.

اومده تا به عشق زینب

ابوفاضل علم برداره

.

عجب میر و علمداری

عجب سید و سالاری

.

عجب حیدر کراری

ای جانم عجب سرداری

.

ذکر رو لب ما شور هر شب ما

تو شبای محرم ابوفاضل

.

شور هیئتیا باب حاجت ما

ارمنی میگه هر دم ابوفاضل

.

امشب گل کردی روی این لبام

عمو سلام عمو سلام عمو سلام

.

حسم اینه امشب تو کربلام

عمو سلام عمو سلام عمو سلام

.

دست به سینه میگم به احترام

عمو سلام عمو سلام عمو سلام

.

ذکر من این شب ها علی الدوام

عمو سلام عمو سلام عمو سلام

.

به خدا که به عشق ارباب

ابوفاضل نفس می گیره

.

روز اول همه می دیدن

که برای حسین می میره

.

به دستای علمگیرش

حسین بوسه زده امشب

.

شده پرچم سرخ تو

سایه رو ضریح زینب

.

ماه بی بدله سرو بی مثله

شونه هاش شده تکیه گاه زینب

.

بچه شیر علی اومده چه یلی

که شده یه تنه سپاه زینب

.

امشب گل کردی روی این لبام

عمو سلام عمو سلام عمو سلام

.

حسم اینه امشب تو کربلام

عمو سلام عمو سلام عمو سلام

.

امشب میشم با دنیا هم کلام

عمو سلام عمو سلام عمو سلام

.

اینقد می خونم تا بده جلام

عمو سلام عمو سلام عمو سلام

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *