اشعار آیینی خیمه...

^ دل سپردیم به چشم تو و حرکت کردیم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 15 مهر 1398

^ دل سپردیم به چشم تو و حرکت کردیم

متن شعر

دل سپردیم به چشم تو و حرکت کردیم

***
دل سپردیم به چشم تو و حرکت کردیم

بعدِ یک عمر که ماندیم … که عادت کردیم
.
دست هامان همه خالی … نه ! پر از شعر و شرر

عشق فرمود : بیایید ، اطاعت کردیم
.
خاک آلوده رسیدیم به آن تربت پاک

اشک آلوده ولی غسل زیارت کردیم
.
گفته بودند که آرام قدم برداریم
ما دویدیم … ببخشید … جسارت کردیم
.
ایستادیم دمی پای در ” باب الرّاس “
شمر را – بعدِ سلامی به تو – لعنت کردیم
.
سهممان در حرمت یکسره سرگردانی
بس که با قبله ی شش گوشه ، عبادت کردیم
.
تشنه بودیم دو بیتی بنویسیم برات
از غزلباری چشمان تو حیرت کردیم
.
هی نوشتیم و نوشتیم و نوشتیم و نشد
واژه ها را به شب شعر تو دعوت کردیم
.
همه با قافیه ی عشق ، مصیبت دارند
از تو گفتیم ، اگر ذکر مصیبت کردیم
.
وقت رفتن که حرم ماند و کبوترهایش
بی پر و بال نشستیم و حسادت کردیم
.
و سری از سر افسوس به دیوار زدیم
و نگاهی غضب آلود به ساعت کردیم
.
تا قیامت بنویسیم برای تو کم است
ما که در سایه ی آن قامت ، اقامت کردیم
.
کاش می شد که بمانیم ؛ ضریحت در دست …
دل سـپردیم به چشم تو و حرکت کردیم
.
.
.
مجتبی احمدی
.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *