اشعار آیینی خیمه...

دنبال آب گشتم و سهمم سراب شد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 7 مهر 1396

دنبال آب گشتم و سهمم سراب شد

متن شعر

هادی ملک پور

.

دنبال آب گشتم و سهمم سراب شد

رؤیای کودکانه ام اینجا خراب شد

.

آنقدر من بهانه ی بابا گرفته ام

حتی دل خرابه برایم کباب شد

.

آنقدر زخم خورده ام از تازیانه ها

پیری برای زود رسیدن مجاب شد

.

در آزمون این تن رنگین کمانی ام

بین هزار رنگ کبود انتخاب شد

.

آیینه ام ولی همه جایم شکسته است

مهتاب با مشاهده ام در حجاب شد

.

در آن غروب غم زده یادم نمی رود

روی تو را ندیدم و چشمم به خواب شد

.

رفتی و سهم دختر بابایی حرم

بعد از تو ترس و دلهره و اضطراب شد

.

از لحظه ای که چشم تو را دور دیده اند

آزار کودکان زبان بسته باب شد

.

یک مرد هم نبود بگوید چقدر زود

بی حرمتی به آل پیمبر ثواب شد

.

ای سر که روی دامن دختر نشسته ای

با من سخن بگو …، دلم از غصه آب شد !

.

باور نمی کنند که طفلی سه ساله ام

از بس که رنج های دلم بی حساب شد

.

حالا که بوسه بوسه به زخم تو می زنم

انگار طعم خون دهانم گلاب شد

.

باید برای مرگ رقیه دعا کنی

شاید شبیه مادر تو مستجاب شد …

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *