اشعار آیینی خیمه...

دوست دارم ، شمع باشم تا كه خود تنها بسوزم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 9 آذر 1396

دوست دارم ، شمع باشم تا كه خود تنها بسوزم

متن شعر

دوست دارم ، شمع باشم تا كه خود تنها بسوزم

بر سر بالينت امشب ، از غم فردا بسوزم

.

دوست دارم ، هاله باشم تا ببوسم روی ماهت

يا شوم پروانه از شوق تو بی ‌پروا بسوزم

.

دوست دارم ، ماه باشم تا سحر بيدار باشم

تا چو مشعل بر سر راهت ، در اين صحرا بسوزم

.

دوست دارم ، سايه باشم تا در آغوشم بخوابی

چشم دوزم بر جمالت ، ز‌آن رخ گيرا بسوزم

.

دوست دارم ، لاله باشم بر سر راهت نشينم

تا نهی پا بر سرم وز شوق ‌، سر‌تا‌پا بسوزم

.

دوست دارم ، خال باشم بر رخ مهر‌آفرينت

از لبت آتش بگيرم تا جهانی را بسوزم

.

دوست دارم ، خار باشم ، دامن وصلت بگيرم

تا ز مهر آتشينت ، اي گل زهرا ! بسوزم

.

دوست دارم ، ژاله باشم ، من به خاك پايت افتم

تا چو گل شاداب باشیّ و من از گرما بسوزم

.

دوست دارم ، خادمت باشم ، كنم دربانی ‌ات را

دل نهم در بوته‌ ی عشقت ، شها ! يك ‌جا بسوزم

.

دوست دارم ، اشك ريزم تا مگر از اشك چشمم

تو شوی سيراب و من خود ، جای آن لب‌ ها بسوزم

.

دوست دارم ، كام عطشان تو را سيراب سازم

گر چه خود از تشنه ‌كامی ، بر لب دريا بسوزم

.

دوست دارم ، دستم افتد تا مگر دستم بگيری

لحظه‌ ای پيشم نشينی تا سپند‌آسا بسوزم

.

دوست دارم ، در دلم افزون شود مهرش ، ” حسانا ! “

تا ز داغِ حسرتِ آن تشنه ‌لب‌ سقّا بسوزم

.

.

.

استاد حبیب الله چایچیان

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *