اشعار آیینی خیمه...

زهر افتاده به جان جگرم ، مهدی جان

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 6 آذر 1396

زهر افتاده به جان جگرم ، مهدی جان

متن شعر

زهر افتاده به جان جگرم ، مهدی جان
لرزه افکنده ز پا تا به سرم مهدی جان

.
به لب خشک پدر جرعه ی آبی برسان
که من از سوز عطش شعله ورم مهدی جان

.
قبل از آنی که به دل زهر اثر بگذارد
کشته از صحنه ی دیوار و درم مهدی جان

.
لحظه ای نیست عزیزم که تداعی نشود
وقعه ی کرب و بلا در نظرم مهدی جان

.
قدح آب روان تا به لبم شد نزدیک
عطش اهل حرم زد شررم مهدی جان

.
بشکند دستی که با بغض علی سیلی زد
به رخ عمه ی نیکو سیرم مهدی جان

.
تا درخشید رخ ماه تو یاد آوردم
سر نورانی هجده قمرم مهدی جان

.
زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب ؟
خون قلبم چکد از چشم ترم مهدی جان

.
به دعای سحر گریه کنان جدم
برسد روز ظهورت پسرم مهدی جان

.

.

.

سعید خرازی 

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *