سرشار از ترانه ی یك رود جاری ام
***
سرشار از ترانه ی یك رود جاری ام
احساس می كنم كه به دریا بدل شدم
احساس می كنم كه بر این خاك جاری ام
.
یك لحظه شادمانم و یك لحظه غرق اشك
لبخند ناگهانی ابر بهاری ام
.
با دست خالی آمده ام محضر شما
رحمی كنید بر من و بر این نداری ام
.
دست دلم دخیل پر چادر شماست
بانو چه دیدنی است من و بی قراری ام
.
یك عمر دوستدار حسین تو بوده ام
حتماً به این دلیل تو هم دوست داری ام
.
فانی ولی به لطف شما جاودانه ایم
خدمتگزار بانوی این آستانه ایم
.
از روشنای عرش طلوعی دگر رسید
حوریه ای دوباره به شكل بشر رسید
.
این بار چندم است كه در باغ اهل بیت
طوبای فاطمیِّ علی را ثمر رسید
.
بانو تو آمدی و به شام سیاه ما
از فیض گام های تو نور سحر رسید
.
امشب خود خدا به علی هدیه می دهد
تو آمدی و زینت قلب پدر رسید
.
تو آمدی كه دور برادر بگردی و
اینگونه شد مدار فلك را قمر رسید
.
تو آمدی به خاطر تنهایی حسین
یعنی برای كرب و بلا همسفر رسید
.
ما با حسین شور تماشا گرفته ایم
امشب میان زینبیون جا گرفته ایم
.
خورشید صبح گاهی بامت حسین بود
بعد از دو هفته ماه تمامت حسین بود
.
هر دفعه كه برادرت از راه می رسید
از فرط شور و شوق سلامت حسین بود
.
یک راستای نور وجود تو زینب است
نوری كه در مسیر امامت حسین بود
.
ساده ترش شد این كه نوشتیم زینب و
دیدیم در حقیقتِ نامت حسین بود
.
در ذیل خطبه های فصیحت مورخان
آورده اند تکه کلامت حسین بود
.
در خانواده ای كه واژه ی برخاستن علی است
از كودكی ، ذكر قیامت حسین بود
.
خواهر اگر تویی و برادر اگر حسین
نادیده ام برادر و خواهر در عالمین
.
حتی اگر كه مدح تو را صد كتاب كرد
كی می شود فضائلتان را حساب كرد
.
چشم من آن گلی كه به حسرت شكفته است
باید به لطف گام تو گل را گلاب كرد
.
حتی بیان نام تو اعجاز می كند
این اسم سیئات مرا هم ثواب كرد
.
هر حاجتی كه پیش خداوند برده ام
گفتم به حق زینب و او مستجاب كرد
.
آیینه ی تمام قد حجب فاطمه
خورشید را طلوع رخت در نقاب كرد
.
ای خواهر كریم مدینه فقیر را
یك گوشه از كرامتت عالی جناب كرد
.
تو آسمان ترینی و بالا تر از تو نیست
ای خانمی كه هیچ كس آقاتر از تو نیست
.
ای لحن خطبه های تو شیواتر از همه
مضمون جمله های تو گویاتر از همه
.
تعریف داغ در نظرت جور دیگری ست
ای كربلا به چشم تو زیباتر از همه
.
حتماً تمام واقعه را خوب دیده ای
ظهری كه بود جای تو بالاتر از همه
.
اما كسی ندید كه نفرین كنی چرا
ای آن كه ربنای تو گیراتر از همه
.
ظهری كه سی هزار نفر بود و یك نفر
افتاده بود زخمی و تنهاتر از همه
.
ظهری كه در هجوم به گودال تیر و تیغ
پیچیده می شدند و معماتر از همه ….
.
…. این بود كه تنش به چه جرمی كفن نداشت
بر روی خاك بود و سری در بدن نداشت
.
شاید که ارث تو پیغمبری نبود
در شام و کوفه روی تو خاکستری نبود
.
پس هاله نور تو آنجا چه کاره بود ؟
راوی دروغ گفته سرت معجری نبود
.
بانو قسم به خون دهان برادرت
بزم شراب جای چنین خواهری نبود
.
با تو بنای گریه و زاری نداشتم
اما اگر که مادرتان بستری نبود
.
امروز با نفس زدنش خون نمی گریست
دیروز اگر جسارت میخ در نبود
.
جاری شده ست خون دل از دیده ی ترم
آمد دوباره فاطمیه ، وای مادرم
.
.
.
حسین رستمی
.
نظرات