عباس شاه زیدی
.
شعرهايم به تو ای جان جهان خو كردند
واژه هام از تو نوشتند و هياهو كردند
.
خواستم عاشقی ام پيش خودم باشد و تو
گريه هايم … چه كنم دست مرا رو كردند
.
” از صدای سخن عشق نديدم خوشتر ”
تا مرا كشته ی آن تيغ دو ابرو كردند
.
قدسيان ، صِرف همين از تو نوشتن ها بود
دهن شعر مرا اين همه خوشبو كردند
.
هر شب از سرگل گل های رواق ملكوت
حرمت را پرِ نيلوفر و شب بو كردند
.
چه قَدَر عاشق دلداده كنار حرمت
كه نشستند و فقط مثل گلت بو كردند
.
خادمان تو نگفتند برای تو مگر ؟
چه قَدَر اشك كه از صحن تو جارو كردند
.
نرسيدند به كُنه تو و خوبی هايت
شاعران هرچه برای تو تكاپو كردند
.
بعد از آن هرچه عسل ريخت به كندوی غزل
همه را نذر تو يا ضامن آهو كردند
.
من از آن ها كه نجستند تو را در عجبم
كه از اين باغ بهشتی به كجا رو كردند ؟!
.
.
.
نظرات