اشعار آیینی خیمه...

^ شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 14 آذر 1396

^ شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد

متن شعر

شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد

زنده در گور غزل‌ های فراوان باشد

.

نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت

نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد

.

سایه ی ابر پی توست دلش را مشکن

مگذار این همه خورشید هراسان باشد

.

مگر اعجاز جز این است که باران بهشت

زادگاهش برهوت عربستان باشد

.

چه نیازی‌ ست به اعجاز ، نگاهت کافی‌ ست

تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد

.

فکر کن فلسفه ی خلقت عالم تنها

راز خندیدن یک کودک چوپان باشد

.

چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده

از تحیّر دهن غار حرا وا مانده

.

عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد

نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد

.

شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست

ظرف و مظروف هم اندازه ی یکدیگر نیست

.

از قضا رد شدی و راه قدر را بستی

رفتی آن‌ سوتر از اندیشه و در را بستی

.

رفتی آن‌ جا که به آن دست فلک هم نرسید

و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید

.

عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته

جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته

.

پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد

چشم تو فاتح اقلیم نمی‌ دانم شد

.

آن چه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز

سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز

.

شاعر این سیب حکایات فراوان دارد

چتر بردار که این رایحه باران دارد

.

.

.

سید حمیدرضا برقعی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *