اشعار آیینی خیمه...
عزا گرفته یوسف زهرا

عزا گرفته یوسف زهرا

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 28 دی 1402

عزا گرفته یوسف زهرا

متن شعر

عزا گرفته یوسف زهرا
یتیم شده سلاله ی طاها
.
بمیره نوکرت شدی تنها
سرت سلامت آقا
.
یه ابر خسته داره می باره
روزات دیگه مثه شبات تاره
.
از این عزا خدا عزا داره
سرت سلامت آقا
.
فدای شال ماتمت آقا
فدای اشک نم نمت آقا
.
بذار بمیرم از غمت آقا
سرت سلامت آقا
.
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
.
هوای آسمون شده بارون
از این مصیبته چشا گریون
.
غریب بودن امام حسن هامون
آقام غریبه ، آقام غریبه
.
برای غربتش دلم خونه
غریبی شو کسی نمی دونه
.
حتی مزارش هم تو زندونه
آقام غریبه ، آقام غریبه
.
با زهر کینه از همه سیر شد
فداش بشم چه زود زمین گیر شد
.
جوون بود آقامون یهو پیر شد
براش بمیرم ، براش بمیرم
.
پیرهن سیاه خدا نگهدارت
شال عزا خدا نگهدارت
.
امام رضا خدا نگهدارت
دلم گرفته ، دلم گرفته
.
اگه که گریه کردم این شب ها
اجازه داده مادرت زهرا
.
حالا شبا کجا برم آقا
دلم گرفته ، دلم گرفته
.
غریبیِ تو ما رو عاشق کرد
برا تو مادرت هق هق کرد
.
سه ساله تو خراب ها دق کرد
برات بمیرم ، برات بمیرم
.
.
.

آثار دیگر

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *