اشعار آیینی خیمه...

^ عمو رسيدم و ديدم ؛ چقدر بلوا بود !

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 26 آبان 1396

^ عمو رسيدم و ديدم ؛ چقدر بلوا بود !

متن شعر

 وحید قاسمی

.

عمو رسيدم و ديدم ؛ چقدر بلوا بود !

 سر تصاحبِ عمامه ی تو دعوا بود

.

 به سختی از وسط نيزه ها گذر كردم

 هزار مرتبه شكر خدا كمی جا بود !

.

 ثواب نَحر گلويت تعارفی شده بود

 سرِ زبان همه جمله ی – بفرما – بود

.

 عمو چقدر لبِ خشكتان ترك دارد !

 چه خوب می شد اگر مشك آب سقا بود

.

 زنی خميده عمو رد شد از لبِ گودال

 نگاه كن ؛ نكند مادر تو زهرا بود

.

 برای كشتن تان تيغ و نيزه كم آمد

 به دست لشگريان سنگ و چوب حتی بود !!!

.

 تمام هوش و حواس سپاه كوفه و شام

 به فكر جايزه ی بردن سر ما بود

.

 بلند شو ؛ كه همه سوی خيمه ها رفتند

 من آمدم سوی گودال ، عمه تنها بود

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *