وحید قاسمی
.
عمو رسيدم و ديدم ؛ چقدر بلوا بود !
سر تصاحبِ عمامه ی تو دعوا بود
.
به سختی از وسط نيزه ها گذر كردم
هزار مرتبه شكر خدا كمی جا بود !
.
ثواب نَحر گلويت تعارفی شده بود
سرِ زبان همه جمله ی – بفرما – بود
.
عمو چقدر لبِ خشكتان ترك دارد !
چه خوب می شد اگر مشك آب سقا بود
.
زنی خميده عمو رد شد از لبِ گودال
نگاه كن ؛ نكند مادر تو زهرا بود
.
برای كشتن تان تيغ و نيزه كم آمد
به دست لشگريان سنگ و چوب حتی بود !!!
.
تمام هوش و حواس سپاه كوفه و شام
به فكر جايزه ی بردن سر ما بود
.
بلند شو ؛ كه همه سوی خيمه ها رفتند
من آمدم سوی گودال ، عمه تنها بود
.
.
.
نظرات