اشعار آیینی خیمه...
من زینبم از صحنه های جنگ اومدم

من زینبم از صحنه های جنگ اومدم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 24 دی 1402

من زینبم از صحنه های جنگ اومدم

متن شعر

من زینبم از صحنه های جنگ اومدم
از فتح شهر فتنه و نیرنگ اومدم
سرافراز ولی دلتنگ اومدم
.
عباس نبود سر رامون نشستن
عباس نبود دست ماها رو بستن
عباس نبود فرق منو شکستن
.
وای حسین حرف بود که شنیدیم ، سنگ بود که می بارید
مشت بود که می اومد ، ولی خدا دید
.
من از چهل شام سیاه و تار اومدم
از زجر سرگردونی تو بازار اومدم
با این چشای خونبار اومدم
.
عباس ندید سنگای روی بامو
عباس ندید ناله ی دخترامو
عباس ندید هلهله های شامو
.
وای حسین هیچ کسی توی بازار حالم رو نفهمید
اشکامو ندیدی ، ولی خدا دید
.
عباس نبود سر رامون نشستن
عباس نبود دست ماها رو بستن
عباس نبود فرق منو شکستن
.
وای حسین حرف بود که شنیدیم ، سنگ بود که می بارید
مشت بود که می اومد ، ولی خدا دید
.
من اومدم با نیزه ها دنبال سرت
تو اومدی با سر به دنبال دخترت
منو کشت غم یاس پرپرت
.
من بودم و گریه و آه و ناله
من بودم و تن کبود لاله
من بودم و جنازه ی سه ساله
.
از بس که کتک خورد ، از بس که نخوابید
جونش به لب اومد ولی خدا دید
.
.
.

آثار دیگر

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *