اشعار آیینی خیمه...

مولا به سجده رفت و سر از سجده برنداشت

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 23 تیر 1399

مولا به سجده رفت و سر از سجده برنداشت

متن شعر

مولا به سجده رفت و سر از سجده برنداشت

***

مولا به سجده رفت و سر از سجده برنداشت
یک سجده آن نماز مگر بیشتر نداشت

.

سیرش ز بس که تا به خداوند ادامه داشت
خود سجده اش نیازِ سجود دگر نداشت

.

قربان آن امام که زخم عمود داشت
قربان آن نماز که تنها سجود داشت

.

با نماز خود بر نماز او اقتدا می کنم
با وضوی خود خانه ی دلم کربلا می کنم

.

حی علی الصلوه
حی علی الحسین

.
گریه برای او
خیرالعمل حسین

.

مروه تویی و سعی تویی و صفا تویی
غیرت تویی و عشق تویی و وفا تویی

.

مُحرِم تویی طواف تویی هروله تویی
لبیک تو سلام تویی و صلا تویی

.

آن عابدی که در دل گودال قتلگاه
با نیزه کرد مسجد خود را به پا تویی

.

من به سوز راز و نیاز تو
گریه ها می کنم

.
من به لحظه های نماز تو

اقتدا می کنم

.

نوحوا علی الحسین
نوحوا علی الغریب

.
نوحوا علی الشهید
شاه شیب الخضیب

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *