اشعار آیینی خیمه...

ام الشهید

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 7 شهریور 1402
صاحب اثر

همْ خانه با امام مبین ، شاه دین شدی

متن شعر

همْ خانه با امام مبین ، شاه دین شدی
مادر ! تو با حبیب خدا همنشین شدی
.
در آن سرا که با ملکوت است هم جوار
تکرار نام دخت رسول امین شدی
.
حتی به چشم خواب و خیالش کسی ندید
آن دشت یاس را که تواَش خوشه چین شدی
.
گفتی که ” من کنیز علی ام ” به شور و شوق
تردید مرده بود و سراپا یقین شدی
.
بستی به روی هر چه جز او هست دیده را
آیینه وار ” حیدر کرّار ” بین شدی
.
دیگر تو را به خانه نخواندند ” فاطمه ”
آری ، تو با سکوت علی هم طنین شدی
.
می خواستی که تا به ابد برکشی ز دل
فریاد ” یا حسین ” که امّ البنین شدی
.
گفتی ” حسین ” و باز دل تشنه ، آب شد
نازم تو را که ساقی آن نازنین شدی
.
عباسِ من ! شنیده ام آن روز رستخیز
آکنده از خدا شده بر صدر زین شدی
.
مَشکی پر از امید به دندان گرفته ای
گفتند بی یسار شدی ، بی یمین شدی
.
مهر و میان بادیه هر چند کم نبود
تنها تو با عمود ستم ، مه جبین شدی
.
ای ماه بی افول ! خسوف تو آیتی است
قامت ببند ای که قیامت ترین شدی !
.
مصراعی از دلیری و مصراعی از ادب
بیتی بلند از غزل ” یا ” و ” سین ” شدی
.
در آسمان به منزلتت غبطه می خورند
دیگر چه جای غصه که نقش زمین شدی
.
ام البنین نه ، مادرت امّ الشهید شد
در پیشگاه فاطمه ، رویش سپید شد
.
.
.
مجتبی احمدی
.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *