اشعار آیینی خیمه...

^ هیچ کس تا ابد نمی فهمد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 3 بهمن 1399

^ هیچ کس تا ابد نمی فهمد

متن شعر

هیچ کس تا ابد نمی فهمد

***

هیچ کس تا ابد نمی فهمد
شب آن زن چگونه سر شده بود

.

خبری بود در تنور انگار
خبر این بار ، داغ تر شده بود

.

با دل خون وضوی گریه گرفت
بین سجاده نوحه گر شده بود

.

آسمان را به سمت خویش کشید
وسعت خانه بیشتر شده بود

.

شانه برداشت تا که مویش را …
شانه از دست چشم ، تر شده بود

.

عطر برداشت تا که رویش را …
عطر می سوخت ، خون جگر شده بود

.

آب برداشت تا گلویش را …
آب ، دریای شعله ور شده بود

.

کاش آن شب سحر نمی آمد
سحر آمد ولی اگر شده بود …

.

پشت سر ایستاد و قامت بست
لحظه های نماز سر شده بود

.

.

.

رضا خورشیدی فرد

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *