اشعار آیینی خیمه...

وقتی كه مسلمانی و تسلیم خدایی

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 5 خرداد 1400

وقتی كه مسلمانی و تسلیم خدایی

متن شعر

وقتی كه مسلمانی و تسلیم خدایی

***

وقتی كه مسلمانی و تسلیم خدایی
یعنی همه جا یاور پیغمبر مایی

.

سرداری و سالار و جگردار و هنردار
آن قدْر كه گفتند تو هم شیر خدایی

.

هرگز نپریده ست به اذعان كمانت
از چلّه ی ابروی خمت ، تیر خطایی

.

در عصر خودت بودی اگر شاه شهیدان
تا حشر ولی حمزه ی خیر الشّهدایی

.

وقتی چو علی چرخ زدی دور پیمبر
از كعبه شنیدم كه تو هم قبله نمایی

.

وقتی كه عمو باشی و ذريه ی هاشم
پس مثل اباالفضل تو هم ماه لقایی

.

والله قسم هیچ نفهمیده از ایمان
هركس كه بگوید تو از اسلام جدایی

.

از تربت تو فاطمه تسبیح اگر ساخت
می خواست بگوید چه قدر اهل دعایی

.

بالای سر قبر تو با دیده ی گریان
با سوز جگر فاطمه می گفت : كجایی ؟

.

می گفت كجایی كه ندارد دل حیدر
از حصر غم و غربت و اندوه ، رهایی

.

در جنگ احد مُثلِه شدی تا كه بگویی
می خواست دلت تا بشوی كرببلایی

.

می گفت عبایی كه روی پیكرت افتاد
ای كاش بیارند به گودال عبایی

.

تا خواهر مظلومه ی ارباب نبیند
از نیزه می آید به سر او چه بلایی !!!

.

در نیمه ی شوّال به جز داغ تو ای مرد
در خیمه ی دل سوختگان نیست عزایی …

.

.

.

محمد قاسمی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *