وقتی كه مسلمانی و تسلیم خدایی
***
وقتی كه مسلمانی و تسلیم خدایی
یعنی همه جا یاور پیغمبر مایی
.
سرداری و سالار و جگردار و هنردار
آن قدْر كه گفتند تو هم شیر خدایی
.
هرگز نپریده ست به اذعان كمانت
از چلّه ی ابروی خمت ، تیر خطایی
.
در عصر خودت بودی اگر شاه شهیدان
تا حشر ولی حمزه ی خیر الشّهدایی
.
وقتی چو علی چرخ زدی دور پیمبر
از كعبه شنیدم كه تو هم قبله نمایی
.
وقتی كه عمو باشی و ذريه ی هاشم
پس مثل اباالفضل تو هم ماه لقایی
والله قسم هیچ نفهمیده از ایمان
هركس كه بگوید تو از اسلام جدایی
.
از تربت تو فاطمه تسبیح اگر ساخت
می خواست بگوید چه قدر اهل دعایی
.
بالای سر قبر تو با دیده ی گریان
با سوز جگر فاطمه می گفت : كجایی ؟
.
می گفت كجایی كه ندارد دل حیدر
از حصر غم و غربت و اندوه ، رهایی
.
در جنگ احد مُثلِه شدی تا كه بگویی
می خواست دلت تا بشوی كرببلایی
.
می گفت عبایی كه روی پیكرت افتاد
ای كاش بیارند به گودال عبایی
.
تا خواهر مظلومه ی ارباب نبیند
از نیزه می آید به سر او چه بلایی !!!
.
در نیمه ی شوّال به جز داغ تو ای مرد
در خیمه ی دل سوختگان نیست عزایی …
.
.
.
محمد قاسمی
.
نظرات