اشعار آیینی خیمه...

^ وقت نزول رحمت حق از سحاب شد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 2 بهمن 1396

^ وقت نزول رحمت حق از سحاب شد

متن شعر

وقت نزول رحمت حق از سحاب شد

یعنی که جام دیده ی ما پر شراب شد

.

مستی ما به رتبه ی اعلی رسیده است

آن گونه که دل همه ی ما خراب شد

.

زهراترین ستاره ی زهرا طلوع کرد

نوری دمید و قبلگه آفتاب شد

.

بعد از طلوع مِهر رخش ؛ دل جلا گرفت

در ذره ذره های دلم انقلاب شد

.

امشب خدا برای علی حیدر آفرید

زیباترین دعای علی مستجاب شد

.

” یک نیمه اش حسن شد و یک نیمه اش حسین “

از شدّت بزرگی اش عالی جناب شد

.

از بس که شأن و منزلتش پر بها بود

وحی خدا به حضرت ختمی مآب شد …

.

… آمد ندا که نام دل آراش زینب است

این گونه شد که زینت بابا خطاب شد

.

قائم مقام فاطمه آمد ادب کنید

از او سعادت دو جهان را طلب کنید

.

ما از ازل گدای پریشان زینبیم

شکر خدا که ریزه خور خوان زینبیم

.

با یک دعای او همه عاشق شدیم و بس

یعنی که عاشقانه مسلمان زینبیم

.

ما را خرید و نوکر اربابمان نمود

ممنون لطف و بخشش و احسان زینبیم

.

طعم شراب کوثری او زبانزد است

مست و خراب باده ی جوشان زینبیم

.

با یک نگاه حیدریش جذبمان نمود

ما قوم در به در ، همه سلمان زینبیم

.

حجب و حیای دختر زهرا زبانزد است

تا روز حشر ما همه حیران زینبیم

.

مثل خدیجه هستی خود را فدا نمود

مبهوت عزم راسخ و ایمان زینبیم

.

او یک تنه مقابل دشمن قیام کرد

دل داده های رزم نمایان زینبیم

.

مانند مرد باشد اگر چه که خانم است

خون علی میان رگش در تلاطم است

.

او آمده زمین و زمان را تکان دهد

مثل مسیح بر تن هر مرده جان دهد

.

او آمده که با کرم کردگاریش

با نور خویش بر سر ما سایه بان دهد

.

او آمده که آیه ای از هل اتی شود

بر دست های خالی ما آب و نان دهد

.

او آمده که با نخی از تار چادرش

بر دوستدار فاطمه برگ امان دهد

.

او آمده که با نفس مصطفاییش

قد قامت نماز ولا را اذان دهد

.

او آمده پیمبر خورشید طف شود

در ماجرای کرب و بلا امتحان دهد

.

او آمده که حق خودش را ادا کند

یعنی به راه عشق ، دو تا نوجوان دهد

.

او آمده برای حسین خواهری کند

او آمده که خواهریش را نشان دهد

.

خواهر – برادری که عزیز دل هم اند

تنها همین دو عاشق و معشوق عالم اند

.

هرگز کسی شبیه تو خواهر نبود و نیست

در آسمان عاطفه اختر نبود و نیست

.

دار و ندار تو همه وقف حسین بود

مانند تو به پای برادر نبود و نیست

.

حتی تو از عصاره ی جانت گذشته ای

در کربلا ، شبیه تو مادر نبود و نیست

.

آیینه ی شکسته ی صحرای کربلا !

مانند ماجرای تو دیگر نبود و نیست

.

بر شانه ی صبور تو بار رسالت است

مانند تو کسی که پیمبر نبود و نیست

.

در ذیل خطبه های فصیح تو گفته اند :

اصلاً کسی شبیه تو ” حیدر ” نبود و نیست

.

شیوایی کلام تو را هیچ کس نداشت

از ذوالفقار نطق تو خوش تر نبود و نیست

.

زینب شدی که زینت شیر خدا شوی

یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست

.

در دفتر ثنای تو ای یاس مریمی

این بس بُوَد که عالمه ی بی معلمی

.

هر دختری که دختر زهرا نمی شود

هر بانویی که زینب کبری نمی شود

.

دار و ندار حضرت حیدر ، مجلّله !

جز تو کسی که ” زینت بابا ” نمی شود

.

وصف و مدایح همه ی خاندانتان

در فهم و عقل ما به خدا جا نمی شود

.

پرونده ی زمین و زمان ، زیر دست توست

بی اذن تو که نامه ای امضا نمی شود

.

صبر و ادب به پای تو قد خم نموده اند

این واژه ها بدون تو معنا نمی شود

.

دریا اگر مرکّب و گل ها قلم شوند

یک شمّه از فضائلت انشا نمی شود

.

عیسی به نام نامی تو می دهد شفا

بی خود مقام او که مسیحا نمی شود

.

شأن و مقام حضرت مریم ز مهر توست

بی مهر تو که بانوی دنیا نمی شود

.

صدّیقه و زکیّه و تندیس عفّتی

تو گوهر مقدّسه ی بحر عصمتی

.

آیینه ی تمام کمالات مادری

یادآور جلال و کمال پیمبری

.

مستجمع جمیع صفات علی تویی

یعنی تویی علی و علی تو ، چه باوری ؟

.

حیدر اگر به شهر علوم نبی در است

بانو ! تو هم به شهر وصال حسین ، دری

.

وقتی به روی دست نبی گریه می کنی

چشم انتظار دیدن روی برادری

.

در پای درس مادر خود پا گرفته ای

بی خود نشد که عالمه ی آل حیدری

.

علم لدنّی تو گواه کمال توست

الحق که از سلاله ی زهرای اطهری

.

با نطق حیدری و بیانات فاطمی

ویرانگر قبیله ی شوم و ستمگری

.

با هر کلام خود به عدو تیغ می کشی

در رزم خود شبیه برادر ، دلاوری

.

  با قدرتت به قله ی دل ها علم زدی

فتح الفتوح آل علی را رقم زدی

.

ای بانویی که اسوه شدی بر ادیب ها

مدح و فضائل تو بُوَد از عجیب ها

.

با هر خطابه ی تو علی زنده می شود

مبهوت ذوالفقار کلامت خطیب ها

.

وقتی که با حسین خودت حرف می زنی

پیچیده می شود همه جا عطر سیب ها

.

ای یادگار فاطمه ، علیا مخدّره

زهرا نسب شدی که شوی از نجیب ها

.

وقتی که نام توست به دارو چه حاجت است

اصلاً نیاز نیست وجود طبیب ها

.

با نام تو تمامی حاجات ما رواست

ای بهترین تجلّی امّن یجیب ها

.

طعم خوشی و طعم بلا را چشیده ای

ای مَحرم تمام فراز و نشیب ها

.

تفسیر داغ در نظرت جز ” جمیل ” نیست

محو شکوه عشق تو صبر و شکیب ها

.

در ظهر واقعه چقَدَر غصه خورده ای

ای خواهر خمیده ی شیب الخضیب ها

.

بانو ! تو را برای حسین آفریده اند

گریه کن عزای حسین آفریده اند

.

ای یادگار فاطمه ، غم پرور حسین

هم خواهر حسینی و هم مادر حسین

.

هم پای او شدی و رهایش نکرده ای

حتّی میان موج بلا ، یاور حسین

.

بار رسالت علوی روی دوش توست

با این حساب بوده ای پیغمبر حسین

.

چشم امید او به نماز شبت بُوَد

روح دعا و کعبه ی نیلوفر حسین

.

دیدی که نیزه ها همگی حلقه بسته اند

دور ضریح بی کفن پیکر حسین

حتّی به روی نی چقَدَر خوب واضح است

آثار بوسه های تو بر حنجر حسین

.

شکر خدا نموده ای وقتی که دیده ای

زخمی شده تمامی بال و پر حسین

.

در شام و کوفه بودی علمدار قافله

جانم فدای تو همه ی لشکر حسین

.

اسلام با حضور تو ریشه دوانده است

عالم از این شهامت تو مات مانده است

.

زینب اگر نبود که زمزم نداشتیم

از ابر دیده بارش نم نم نداشتیم

.

زینب اگر نبود دگر کعبه ای نبود

باور کنید روح دعا هم نداشتیم

.

زینب اگر نبود ، میان کتاب حق

جایی برای سوره ی مریم نداشتیم

.

زینب اگر نبود جهان کفر محض بود

نامی ز دین حضرت خاتم نداشتیم

.

زینب اگر نبود دگر حیدری نبود

شیر نبرد خطّ مقدّم نداشتیم

.

زینب اگر نبود علی ، فاطمه نداشت

آیینه ی نبی مکرّم نداشتیم

.

زینب اگر نبود کرم زاده ای نبود

مثل حسن کریم دو عالم نداشتیم

.

زینب اگر نبود به دنباله ی حسین

جایی برای واژه ی ” جانم ” نداشتیم

.

زینب اگر نبود تلاطم نداشتیم

قطعاً برای شور و نوا دم نداشتیم

.

این حرف آخر است که امشب قلم نوشت

زینب اگر نبود ” محرّم ” نداشتیم

.

شکر خدا که از مِی عشقش لبالبم

شکر خدا که نوکر دربار زینبم

.

.

.

محمد فردوسی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *