اشعار آیینی خیمه...

چشای تو بسته ست زخم سرت بازه

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 15 تیر 1399

چشای تو بسته ست زخم سرت بازه

متن شعر

چشای تو بسته ست زخم سرت بازه

**

چشای تو بسته ست زخم سرت بازه

دلم با دوری از تو دیگه نمی سازه

.

ساختم با تاول ؛ ساختم با سیلی

سوختم تو آتیش ، درد دارم خیلی

.

دست بکش روی سرم خوب میشه زخم سرم

دست بکش رو چشم من خوب میشه چشم ترم

.

نفس نمونده تا صدات کنم بابا

خبر داری جا موندم تنها توی صحرا

.

دستام می لرزه پاهام می سوزه

خیلی سنگ خوردم تو این چند روزه

.

دور دستای رقیه جای زنجیرو ببین

صدا زدم عمو جونو هرجا که خوردم زمین

.

دست بکش روی سرم خوب میشه زخم سرم

دست بکش رو چشم من خوب میشه چشم ترم

.

تا راه میرم بی جون رو خاکا می افتم

زیر کتک ها بابا از عشق تو گفتم

.

دیدم لب هاتو قلبم آشوبه

این که می بینم زخم اون چوبه

.

تو خبر داری که چی بود اوج این ماتما

آل پیغمبر اسیر تو بزم نامحرما

.

دست بکش روی سرم خوب میشه زخم سرم

دست بکش رو چشم من خوب میشه چشم ترم

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *