اشعار آیینی خیمه...

^ چشم وا كرده شدم دست به دامان حسن

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 17 آذر 1399

^ چشم وا كرده شدم دست به دامان حسن

متن شعر

چشم وا كرده شدم دست به دامان حسن

***

چشم وا كرده شدم دست به دامان حسن
مادر افکند مرا در یم احسان حسن
روزی از دست علی خوردم و از خوان حسن
از همان روز شدم بی سر و سامان حسن
بر جبینم  بنويسيد مسلمان حسن

.

دل خود را سر هر بام ، هوایی نکنم
طلب عشق ز هر بی سر و پايی نكنم
رو به هر قبله و هر قبله نمايی نكنم
پيش هر سفره كه پهن است گدايی نكنم
نان هر سفره حرام است به جز نان حسن

.

 چه مقامی و چه نامی ، چه مرامی دارد
چقدر لطف به بیمار جذامی دارد
خنده در پاسخ آن سائل شامی دارد
وه که ارباب دو عالم چه امامی دارد
همه اين ها غزلی هست به ديوان حسن

.

 آنکه نامش شده احلی من عسل كيست ؟ حسن
آنكه بخشندگيش گشته مثل كيست ؟ حسن
معنی حی علی خير العمل كيست ؟ حسن
مرد نام آور پيكار جمل كيست ؟ حسن
شتر سرخ زمین خورد ز طوفان حسن

.

ارث مظلومیت از غربت بابا دارد
قد خم ، سینه ی خون ، دیده ی دریا دارد
جگری سوخته از زخم زبان ها دارد
گر بگوییم غریب الغربا ، جا دارد
خون شد از یاد غمش قلب محبان حسن

.

زهر آمد به سراغش ، جگرش ريخت به هم
بس كه پيچيده به خود ، موی سرش ريخت به هم
زينبش آمد و چشمان ترش ريخت به هم
همه ی خاطره ها در نظرش ريخت به هم
دل پريشان شده از موی پريشان حسن

.

چقدر سخت گذشته است به او در کوچه
چه مراعات نظیری ست ، حسن ، در ، کوچه
باز هم خاطره ی گریه و مادر ، کوچه
قاتل جان حسن می شود آخر کوچه
کوچه عمری ست که آورده به لب جان حسن

.

چشم نامرد به ناموس علی تا افتاد
وای بر من ، زد و بر صورت گل جا افتاد
ناگهان روی زمین حضرت زهرا افتاد
خواست تا پا بشود ، باز هم امّا افتاد
شعله ی آه كشد سينه ی سوزان حسن

.

.

.

رضا تاجیک

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *