اشعار آیینی خیمه...
اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 19 شهریور 1402

کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس

متن شعر

کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
.
کرم و لطف تو چون سایه به دنبالم بود
من به دنبال دل خویش دویدم افسوس
.
تو مرا فاش به هنگام گنه می‌ دیدی
من تو را دیدم ، انگار ندیدم افسوس
.
تو ز لطف و کرم خود نبریدی از من
من در امواج گنه از تو بریدم افسوس
.
تو مرا عفو نمودی که به نارم نبری
من ز عفو تو خجالت نکشیدم افسوس
.
تو گناهان مرا از همگان پوشاندی
من ز فعل بد خود پرده دریدم افسوس
.
خرمن عمر پراکنده شد و رفت به باد
من غفلت‌ زده یک خوشه نچیدم افسوس
.
چشم دادی و ندیدم که ندیدم هیهات
گوش دادی نشنیدم نشنیدم افسوس
.
آشنا بودی و نشناختمت در همه عمر
که ز تو غیر تو را می‌ طلبیدم افسوس
.
“میثم” از تیر گنه گشته وجودم چو کمان
سرو بودم ولی افسوس خمیدم افسوس
.
.
.
حاج غلامرضا سازگار
.

آثار دیگر

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *