اشعار آیینی خیمه...

یه بقیعه که رو خاکاش یه نشونی مونده باقی

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 5 تیر 1396

یه بقیعه که رو خاکاش یه نشونی مونده باقی

متن شعر

یه بقیعه که رو خاکاش یه نشونی مونده باقی

نه یه صحنی نه رواقی نه یه شمع و نه چراغی

.

این زمونه تا کجا باید دل شیعه رو عذاب کنه

حرم بقیع جنتو کی دلش اومد خراب کنه

.

می سازیم یه صحن باصفا می سازیم

ما آخر یه ایوون طلا می سازیم

با مهدی دوباره کربلا می سازیم

.

توی دستام یه دخیله که تمومه دیگه صبرش

واسه آقام که نداره یه ضریحی روی قبرش

.

بمیرم برا امام حسن توی بی کسی اسیر شده

پای روضه های مادرش یه روزی تو کوچه پیر شده

.

ای مادر مگه غم تو یادم میره

ای مادر دل بابام علی می گیره

ای مادر حسن با چادرت می میره

.

یه صدایی توی قلبم دل تنگم بی شکیبه

حسن و حیدر و زهرا و حسینش چه غریبه

.

عمریه که از امام حسن خجالت کشیده شیش گوشه

آخه هر کی کربلا بره شب جمعه غرق چاووشه

.

کربلا برا بقیع سیاه پوشیده

سقا هم داره برا حسن جون میده

تو مشهد دل امام رضا لرزیده

.

واویلا دل امام رضا لرزیده

.

می سازیم یه صحن باصفا می سازیم

ما آخر یه ایوون طلا می سازیم

با مهدی دوباره کربلا می سازیم

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *