یک گوشه ی بقیع کنار چهار قبر **** یک گوشه ی بقیع کنار چهار قبر مشغول گریه زاری و سرگرم مرثیه لا تَدْعُوَنّیت زده آتش به قلب ها ای بهترین ادامه ی زهرای مرضیه . دور و بر تو بال زنان ؛ هر کبوتری از ناله ی تو ناله ی جانکاه می کشد با شاه تیرهای خودش روی بوم خاک تصویری از عمود و سر ماه می کشد . مقتل نوشته است که مروان سنگ دل از سوز گریه ی تو زمین گیر گشته است خانم شما شنیدی و از هوش رفته ای پس حق بده ؛ عقیله اگر پیر گشته است . عمری گریستی به پسرها نه … بر حسین تنها دم از غریبی دلدار می زدی هر وقت روضشه خوانی تان با سکینه بود سقّای روضه می شدی و زار می زدی . هر بار ظرف آب گرفتی به دست خود سردی آب ؛ جان و دلت را کباب کرد تکرار کرد با تو نه یک دفعه ؛ بارها — — کاری که آب روز دهم با رباب کرد . از چار تا رشید دلاور نصیب تو از دشت کربلا سپری تکه تکه است در سوگ لاله های بدون سرت فقط سهمیّه ی شما جگری تکه تکه است . سوزی که داشت حالت مرثیه خواندنت انداخته ست در دل ما شور و شین را آموختی به هرچه کنیز است و نوکر است جارو کشی بزم عزای حسین را . . . محمد قاسمی .
نظرات