آمد ارباب سلامت سرش ان شاء الله
***
آمد ارباب ؛ سلامت سرش ان شاء الله
حرز زهراست به دور و برش ان شاء الله
کاروان از سفر حج به سلامت آمد
بار ماتم نکشد هاجرش ان شاء الله
.
می شود فاتح این قلعه ی خیبر ؛ حیدر
شبه پیغمبر ؛ علی اکبرش ان شاء الله
.
گرچه یک دست سپر دارد و یک دست علم
مشک برداشته آب آورش ان شاء الله
.
به کسی آرزویش را نسپرده ست ارباب
تازه داماد شود اصغرش ان شاء الله
.
این سه ساله نوه ی محترم فاطمه است
درد پهلو نکشد دخترش ان شاء الله
.
خوانده بر گوش رقیه چقدر آیه حسین
تا حراجی نرود زیورش ان شاء الله
.
لحظه ی غارت اگر شد نرود پیرهنش
جلوی چشمِ تِرِ مادرش ان شاء الله
.
ساربان گشته فقط نیمه شب اطراف حسین
چشم بدوزد از انگشترش ان شاء الله
.
.
.
نظرات