اشعار آیینی خیمه...

از حال و روز ما تو خبر داری ای امام

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 21 فروردین 1397

از حال و روز ما تو خبر داری ای امام

متن شعر

از حال و روز ما تو خبر داری ای امام
در بین جمع ما گذری داری ای امام

.

چشم خدایی و ز تو پوشیده نیست کس
دائم مرا تو زیر نظر داری ای امام

.

بیهوده ‎گویی است فراوان میان ما
از همدمی ما تو حذر داری ای امام

.

هر چه به ذهن ما گذرد آگهی از آن
” تخفی الصّدور ” را تو ز بر داری ای امام

.

از دست دوستان به کجا شکوه می ‎بری ؟
تا کی ز دوست خون جگر داری ای امام ؟

.

ما را به حال خویش رهامان نمی ‎کنی
از ما هماره دفع خطر داری ای امام

.

ما گرچه غافلیم ولی از کرامتت
بر ما دعا به وقت سحر داری ای امام

.

نشناختیم درد تو را ” یابن فاطمه ”
کی فکر انتقام به سر داری ای امام ؟

.

آیا به زودی عازم مکه شوی و یا
سوی مدینه قصد سفر داری ای امام

.

کعبه دوباره بتکده ‎ی مشرکان شده
گویند روی دوش تبر داری ای امام

.

ظلم و ستم تمام جهان را گرفته است
کی ذوالفقار آخته برداری ای امام ؟

.

با روضه ‎های جدّ غریبت چه می  ‎کنی ؟
هر صبح و شام دیده‎ ی تر داری ای امام

.

آیا به جسم بی ‎کفنش گریه می‎ کنی
یا روی نیزه گریه به سر داری ای امام

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *