از حال و روز ما تو خبر داری ای امام
در بین جمع ما گذری داری ای امام
.
چشم خدایی و ز تو پوشیده نیست کس
دائم مرا تو زیر نظر داری ای امام
.
بیهوده گویی است فراوان میان ما
از همدمی ما تو حذر داری ای امام
.
هر چه به ذهن ما گذرد آگهی از آن
” تخفی الصّدور ” را تو ز بر داری ای امام
.
از دست دوستان به کجا شکوه می بری ؟
تا کی ز دوست خون جگر داری ای امام ؟
.
ما را به حال خویش رهامان نمی کنی
از ما هماره دفع خطر داری ای امام
.
ما گرچه غافلیم ولی از کرامتت
بر ما دعا به وقت سحر داری ای امام
.
نشناختیم درد تو را ” یابن فاطمه ”
کی فکر انتقام به سر داری ای امام ؟
.
آیا به زودی عازم مکه شوی و یا
سوی مدینه قصد سفر داری ای امام
.
کعبه دوباره بتکده ی مشرکان شده
گویند روی دوش تبر داری ای امام
.
ظلم و ستم تمام جهان را گرفته است
کی ذوالفقار آخته برداری ای امام ؟
.
با روضه های جدّ غریبت چه می کنی ؟
هر صبح و شام دیده ی تر داری ای امام
.
آیا به جسم بی کفنش گریه می کنی
یا روی نیزه گریه به سر داری ای امام
.
.
.
نظرات