اشعار آیینی خیمه...

از سینه دگر آه شرر بار نکش

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 17 بهمن 1396

از سینه دگر آه شرر بار نکش

متن شعر

از سینه دگر آه شرر بار نکش

برخیز ولی منت دیوار نکش

من شانه نخواستم به جان بابا

از دست شکسته این قدر کار نکش

.

با اشک دلیل اشک مهتاب شدی

هر نیمه ی شب همین که بی تاب شدی

از بس که غذا نمی خوری مادر من

در عرض سه ماه این همه آب شدی

.

ای کاش که درد سینه غوغا نکند

خیلی نفست فاصله پیدا نکند

پهلوی تو را همین که دیدم گفتم

این زخم خدا کند دهن وا نکند

.

امروز یکی دو رنج مبهم داریم

از چیست که ناخواسته ماتم داریم

در بقچه ی روبرویمان دقت کن

من فکر کنم که یک کفن کم داریم

.

بی تاب حسین آمده تابش بدهی

انگار بنا نیست جوابش بدهی

اصلاً تو خودت بگو دلت می آید

او تشنه شود نباشی آبش بدهی

.

.

.

علی زمانیان

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *