افتاده دست راست خدایا ز پیکرم
بر دامن حسین رسان دست دیگرم
.
چون دست من لیاقت دامان او نداشت
انداختم به راه ، که بردارد از کرم
.
بى دست من ز دست حسینم گسسته دست
اى دست حق بگیر تو دست برادرم
.
اى دست راست رو به سلامت که تا ابد
این خاطره ودیعه سپارم به خاطرم
.
اى دست چپ ز یارى من بر مدار دست
من در هواى آب به شوق تو مى پرم
.
آبى که آبروى من و اعتبار توست
بر تشنگان اگر نرسد خاک بر سرم
.
آب فرات نیست به مشک ، آبروى اوست
بر پیشگاه آبروى خلق مى برم
.
نى نى نه آبروى فرات و نه آب اوست
خود آبروى ام بنین است ؛ مادرم
.
مردم به حفظ دیده ز هر چیز بگذرند
من بهر آب حاضرم از دیده بگذرم
.
اى دست دامن تو و دست نیاز من
تا همتت به عرصه ی پیکار بنگرم
.
در عمر خویش منتى از کس نبرده ام
اینک به ناز منتت اى دست حاضرم
.
ترسم تو هم ز دست روى ، بى تو مشک را
آخر به دست ناوک دلدوز بسپرم
.
.
.
عبدالعظیم ذهنی زاده
.
نظرات